صباصبا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

شکست سکوت

صبا کاشت حلزون شنوایی شده و حالا شنواست.

دهم مهره

امروز باهم رفتیم اداره...تا من کارای عقب افتادم وانجام بدم. بابا اومد دنبالمون اوتجا که رسیدیم وبابا رفت خیلی شیطونی کردی اصلا نفهمیدم با خانم متصدی چی گفتم توی راه هم همش میگفتی بزارم زمین راه برم اخه چه راه رفتنی دور خودت میچرخیدی رو پله ها مینشستی وارد هر مغازه ای میشدی یه بارم دویدی تو یه بنگاه.خلاصه عطای پیاده روی رو به لقاش بخشیدم .یه تاکسی گرفتم اومدیم خونه .تو پارکینگ یه کم اب جمع شده بود خودت انداختی توش .بعدم گیر دادی به دوچرخه همسایه که سوار شی .بیچاره سوارت کرد اصرا میکردی پله هارو خودت بیای بالا .خلاصه خوب خسته ام کردی .رسیدیم که خونه کمی غذا خوردی حالا هم از خستگی بیهوش افتادی خوابیدی ومن فرصت کردم بیام ودستی به وبلاگ بزنم ...
9 مهر 1390

سومین صبح مهر ماه نود

امروز ساعت یک اولین جلسه دانشکاه تو سال تحصیلی جدیده .صبح زود پاشدم بابا وامیر حسین و راه انداختم .ناهار درست کردم خونه رو مرتب کردم . تو هنوز خوابی .الان که نگاهت کردم از توی رختخوابت قلط خوردی افتادی بیرون از بس گرمایی هستی .ظهر میری پیش مامانی امیدوارم امسال هم به خیرو خوشی بگذره ومادر مهربونم رو خدا تن سالم بده که اینقدر کمک حال من و خاله  ست.از اداهای بامزت بگم تازه گیها وقتی میخوای چیزی رو به زور ازش بگیری مخصوصا از داداشی اخم میکنی بعد با تن صدای بلند میگی :دع...دع وانگار سیمت گیر کرده انقدر میگی تا طرف تسلیم بشه .این هفته هفت تا کلمه با صدای  س  رو باهات تمرین کردم .اتل متل رو هم میخونی تا میگیم پاهات و دراز ...
4 مهر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شکست سکوت می باشد